ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد
در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
نکــــتهها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است
مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــیکـــار کـــجاست...
حافظ
موضوعات مرتبط: اثار بزرگان ، اشعار حافظ شیرازی ، ،
برچسبها:
روزی جوانی پیش پدرش آمدو گفت:دختری رادیده ام ومیخواهم بااوازدواج کنم .من شیفته زیبایی این دختر وجادوی چشمانش شده ام .
پدرباخوشحالی گفت :بگواین دخترکجاست تابرایت خواستگاری کنم وبه اتفاق رفتند تادخترراببینند اماپدربه محض دیدن دختر دلباخته اوشدوبه پسرش گفت:
ببین پسرم این دخترهم ترازتونیست وتونمیتوانی اوراخوشبخت کنی اورابایدمردی مثل من که تجربه زیادی درزندگی داردسرپرستی کند تابتواندبه اوتکیه کند
پسر حیرت زده جواب داد :امکان نداردپدرکسی که بااین دخترازدواج میکند من هستم نه شما.....
پدروپسرباهم درگیرشدند وکارشان به اداره پلیس کشید
ماجرارابراب افسرپلیس تعریف کردند.افسردستورداددختررااحضارکنندتاازخوداوبپرسندکه میخواهد با کدامیک ازاین دوازدواج کندافسرپلیس بادیدن دخترشیفته جمال ومحودلربایی اوشد وگفت :این دختر مناسب شمانیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است واین بارسه نفری باهم درگیرشدند وبرای حل مشکل نزدوزیررفتند وزیربادیدن دخترگفت :اوباید باوزیری مثل من ازدواج کند .....و.....قضیه ادامه پیداکرد تا رسید با شخص امیر امیرنیز مانند بقیه گفت:این دخترفقط بامن ازدواج میکند...
بحث ومشاجره بالاگرفت تااینکه دخترجلوآمدوگفت :راه حل مسئله نزدمن است .من میدوم وشما نیز پشت سرمن بدوید اولین کسی که بتواند مرابگیرد بااوازدواج خواهم کرد.
.....وبلافاصله شروع به دویدن کردوپنج نفری :پدر؛ پسر؛ افسرپلیس ؛ وزیر وامیر بدنبال او.........
ناگهان ...هرپنج نفر باهم به داخل چاله عمیقی سقو ط کردند
دخترازبالای گودال به آنهانگاهی کردوگفت:آیا میدانید من کیستم
؟!!
من دنیا هستم !!
من کسی هستم که مردم بدنبالم میدوندوبرای بدست آوردنم باهم رقابت میکنند ودرراه رسیدن به من ازدینشان غافل میشوندتازمانیکه درقبر گذاشته میشوند درحالی که هرگز به من نمیرسند
منبع: http://www.atrebaroon.blogfa.com
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، داستان عاشقانه ، ،
برچسبها:
میان جنگلِ کاج های تلخ
هر نیمکتِ خالی
می تواند جای تو باشد .
واین جا چه قدر نیمکت خالی هست
هر غروب!
اس ام اس های عاشقانه بهمن
عشق ،
پروانه ای بود
که پشتِ دریچه ی چشم هات ،
می پرید.
تقصیر تو نیست اگر
ندیدی اَش !
اس ام اس های عاشقانه بهمن
در خیابانی شلوغ پیدات کردم
مثل سکه ای میان جووی.
گاهی عشق،
به همین ساده گی اتفاق می افتد!
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: مجموعه اس ام اس ، اس ام اس عاشقانه ، ،
برچسبها:
شرمیست در نگاه ِ من؛ اما هراس نه
کمصحبتم میان شما، کم حواس نه!
چیزی شنیدهام که مهم نیست رفتنت
درخواست میکنم نروی، التماس نه!
از بیستارگیست دلم آسمانی است
من عابری«فلک»زدهام، آس و پاس نه
من میروم، تو باز میآیی، مسیر ِ ما
با هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار ِتو ، از دور واضح است
از عشق خسته می شوی اما خلاص نه!
منبع :http://b10411.blogfa.com/
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، شعر عاشقانه ، ،
برچسبها:
[یه عاشقانه سياسي
از شکوهِ بودنِ تواین حقیر
توی دنیا سرفرازی میکند
بی تو اما ارج و قربم میرود
جیبوتی هم شاخ بازی میکند
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، ،
برچسبها:
به سلامتی پسری که پولهای مچاله شدشو آروم گذاشت جلوی فروشنده و گفت: برای روز پدر، یه کمربند میخوام...! فروشنده گفت: چه جنسی باشه؟؟ پسر کوچولو گفت: فرقی نمیکنه، فقط موقع زدن دردش کم باشه...
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، دل نوشته ، ،
برچسبها:
دیوار عشق در پاریس
یه دیوار پر از دوستت دارم
رو این دیوار دوستت دارم به 300 زبان دنیا نوشته شده
موضوعات مرتبط: عکس های جالب ، عشقولانه ، ،
برچسبها:
این عکسو امروز دیدم دلم نیومد براتون نزارم
شوهرشو چه لووس میخنده اووووووغ
موضوعات مرتبط: عکس های جالب ، هنرمندان ، ،
برچسبها:
چند عکس نوشته زیبا براتون اماده کردم امیدوارم خوشتون بیاد
مخصوص عشاااق
بقیه عکس نوشته ها در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، عکس نوشته ، ،
برچسبها:
زنده یاد قیصر امین پور
من
سالهای سال مردم
تا اینکه یک دم زندگی کردم
تو می توانی
یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری؟
منبع: http://temenna.blogfa.com
موضوعات مرتبط: اثار بزرگان ، قیصر امین پور ، ،
برچسبها:
سلام.....
ببخشید،سکه دارید؟⚪️
میخواهم به گذشته ها زنگ بزنم،☎️
به آن روزها،به دلهای بزرگ،❤️
به محل کار پدرم،به جوانی مادرم،❤️❤️
به کوچه های کودکیبه هم بازیهای،بچگی
به مسیر مدرسه ام،
که خنده های مرا فراموش کرده،
به نیمکت های پر از یادگاری
به زنگ تفریح مدرسه،
به زمستانی که با زمین قهر نبود،❄️
به کرسی و بخاری نفتی،
که همه ی مارا....،❤️
با عشق دور هم جمع میکرد...،❤️
میدانم....میدانم....،
آن خاطره ها کوچ کرده اند......،
میدانم......،
تو هم دنبال سکه میگردی...،⚪️❤️☑️
افسوس.......،❤️
هیچ سکه ای......،⚪️
در هیچ گوشی تلفنی.....،☎️
دیگر مارا به آن روزها..وصل نخواهد کرد...❤️
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، دل نوشته ، ،
برچسبها: