جز جانب دل به دل نیاییم
یک لحظه برون دل نپاییم
ماننده نای سربریده
بیبرگ شدیم و بانواییم
همچون جگر کباب عاشق
جز آتش عشق را نشاییم
ما ذره آفتاب عشقیم
ای عشق برآی تا برآییم
ما را به میان ذرهها جوی
ما خردترین ذرههاییم
ور زانک بجویی و نیابی
بدهیم نشان که ما کجاییم
در خانه چو آفتاب درتافت
گرد سر روزن سراییم
(9).jpg)
موضوعات مرتبط: اثار بزرگان ، مولانا ، ،
برچسبها:
باران خوبی باریده بود و مردم دهکدهی شیوانا به شکرانه نعمت باران و حاصلخیزی مزارع، عصر یک روز آفتابی در دشت مقابل مدرسه شیوانا جمع شدند و به شادی پرداختند. تعدادی از شاگردان مدرسه شیوانا هم در کنار او به مردم پراکنده در دشت خیره شده بودند.
*
ادامه در ادامه مطلب
برچسبها:
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظهها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم..
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم
به خود آرام میگویم:
دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا..
من دستههای نرگس دی ماه را در راه میچینم.
لیلا مؤمنپور
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
حاصلِ سبزترين باور ِمن
برگ زرديست كه از لای ورق های دلم می ريزد
مانده ام سخت غريب
ديگر از سبزترين حادثه هم می ترسم . . .
برچسبها:
برچسبها:
۵۵۱۹۲۴۵ / تشویش / سامان جلیلی
۵۵۱۹۲۴۶ / شعله دار / سامان جلیلی
۵۵۱۹۲۴۷ / چی میشه / سام۵۱۹۲۴۸ / حرف دلم / سامان جلیلی
۵۵۱۹۲۴۹ / حبس ابد / سامان جلیلی
۵۵۱۹۲۵۰/ اعتراف / سامان جلیلی
۵۵۱۹۲۵۱ / کلنجار / سامان جلیلی
۵۵۱۹۲۵۲ / دست بردار / سامان جلیلی
۵۵۱۹۲۵۳ / به جون تو / سامان جلیلی
۵۵۱۹۲۵۴ / حالم بده / سامان جلیلی
۵۵۱۹۲۵۵ / مرد / سامان جلیلی
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
ما چون ز دری پای کشیدیم ، کشیدیم
امید ز هر کس ، بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو بر خاست ، نشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن این صید از آغاز غلط بود.
حالا که رماندی و رمیدی ، رمیدیم
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
من
میتوانم با چاقوی آشپزخانه تهدید ات کنم
تا پاسخِ هزار سؤال را
دانه دانه
از حلقوم ات بیرون بکشم
یا میتوانم خانه را به آتش بکشم
و اولین عکسِ سه بعدی سوختن ات را
در بیلیبوردهای شهر
رونمایی کنم
من همه کار میکنم
با چهار لیتری پر از بنزین
خاندان ا ت را بسوزانم
و یا در میدانهای شهر
لباستهایت را قیچی کنم
تازه !
من یک کارِ دیگر هم بلدم
اگر دیر به خانه بیایی
گریه میکنم !
{ بهرنگ قاسمی }
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها: