شعر شاملو
افق روشن

روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود

بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری است

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

قفل

افسانه یی ست

وقلب

برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف

زندگی ست

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.

روزی که هر لب ترانه یی ست

تا کمترین سرود ، بوسه باشد.

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی که دیگر نباشم

  

احمد شاملو

 

منبع:بهترین اشعار برای تو که نیستی


موضوعات مرتبط: اثار بزرگان ، احمد شاملو ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 13 اسفند 1394برچسب:شاملو,احمد شاملو, | | نویسنده : یه مرد |

بودن

یا نبودن ...

 

بحث در این نیست

وسوسه این است .

 

شراب ِ زهر آلوده به جام و

شمشیر ِ به زهر آب دید

در کف ِ دشمن . ــ

همه چیزی

            از پیش

 روشن است و حساب شده

و پرده

            در لحظه ی معلوم

              فرو خواهد افتاد ....


موضوعات مرتبط: اثار بزرگان ، احمد شاملو ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 5 اسفند 1394برچسب:احمدشاملو,شاملو,اشعارشاملو, | | نویسنده : یه مرد |

 

گر بدين سان زيست بايد پست


من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را، به رسوائی نياويزم


بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست


گر بدين سان زيست بايد پاک


من چه ناپاکم اگر ننشانم از ايمان خود چون کوه،


يادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک... شاملو

 

 


موضوعات مرتبط: اثار بزرگان ، احمد شاملو ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 9 بهمن 1394برچسب:شعر شاملو,اشعار شاملو,ناپاک,شعرزیبا,رسوائی, | | نویسنده : یه مرد |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ساح